بخشی از توضیحات سراینده به عنوان مقدمهی کتاب:
رباعیهایی که در این دفتر خواهید خواند، همگی محصول دست و پنجه نرمکردنهای ابتدایی و سیاهمشقهای من، در چند ماه اول آشنایی با شعر در سال۱۳۶۰ میباشد. آن سال به دلیل فشارهای عظیم روحی، تنهایی در پشت درهای بسته و پنجرههای تاریک، در به دری و آوارگی و تحت تعقیب بودن به وسیلهی پاسداران، و زیستن ۲۴ساعته در وضعیت آمادهباش، تازه به شعر روآورده بودم و داشتم در کنار فعالیتهای سیاسی، آن را تجربه میکردم. البته آشناییام با ادبیات و نیز داستاننویسی به ۱۴سالگیام برمیگردد؛ یعنی ۵سال زودتر از خطرکردن ناشیانه در وادی شعر. شعر را نه برای شاعر شدن و بودن یا چاپ کتاب، که سنگ صبوری میدیدم که میتوان دلزمزمههای مکنون را با آن در میان نهاد.
طی سالیان، با آنکه در تلقی و دیدگاه من نسبت به شعر و تعریف آن تغییرات اساسی رخ داده و اکنون دیگر هر سرودهی منظومی را شعر نمیدانم؛ اما شایسته آن بود که در هیچ یک از این سرودهها حک و اصلاحی انجام ندهم تا فضای حاکم بر آنها حفظ شود.
...
و اما سخن اصلی:
روزهای سیاهی که بر روشنفکران و آزادیخواهان ایران در حکومت ولایت فقیه گذشته و میگذرد، قابل بازگفتن نیست.
اگر روزی سلطان محمود غزنوی در پاسخ به خلیفهی عصر خویش میگفت: «من از بهر عباسیان انگشت در کردهام در همهی جهان و قرمطی میجویم و آنچه یافته آید و درست گردد بردار میکشند...» روح الله الموسوی الخمینی، خود خلیفه بود و امرش مطاع، او آزادیخواهان و دگراندیشان عصر خود را «منافق»، «مرتد»، «مهدورالدم»، «محارب»، «یاغی» و «باغی» خوانده و فتوای او برای کشتار زندانیان سیاسی در تابستان۶۷ این بود:
«رحم بر محاربين سادهانديشی است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام اسلامی است، اميدوارم با خشم و كينهی انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوندمتعال را جلب نمائيد، آقايانی كه تشخيص موضوع به عهدهی آنان است وسوسه و شك و ترديدنكنند و سعی كنند [اشداء علی الكفار] باشند.».
***
آری، من در چنین شرایطی با شعر محرم شدم و به آن رو کردم. مطمئن هستم و ایمان دارم روزی خواهد رسید که نسلهای پس از ما، آزادی را تنفس خواهند کرد و آزادی را خواهند اندیشید، در آزادی از آزادی خواهند نوشت؛ این سیاهمشقها برای آنان است.
یادآوری کنم که انتخاب عکس برای شعرها، در مرداد۱۳۹۷ انجام گرفته و ربطی به تاریخ سرودن آنها ندارد.